بازهم سکوت
قرینه است،
این درخت و آن درخت،
بر آبی بیانتهای بالاتر!
تنها جای تو خالیست،
سبزهقبای خواب و خیالِ من!
و دوباره خشخشِ گربه یادِ تو
که به حیاطِ دلم برگشته است!
مینشین…
و در جمعیت نیمهروشنِ آن سوی پنجره
در ایستگاه دنبال کسی شبیهِ تو میگردم…
و خوب میدانم که کسی کـَـس نمیشود
زیرا هیچ انسانی قادر به ادامه انسانی دیگر نیست!
پس بازیها فقط … ادامه خواندن شـعری از زنده یاد حسین پناهی
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.